درهنگام جنگ جهانی دوم, چرچیل ,نخست وزیرنامدارانگلستان, برای ایرادسخنرانی دربنگاه سخن پراکنی انگلستان, سواریک اتومبیل کرایه شد وبه عمارت بی.بی.سی رفت.وقتی ازتاکسی پیاده شدبه راننده گفت:نیم ساعت صبرکن تامن برگردم.راننده گفت:ببخشیدآقامن می خواهم به خانه بروم تابتوانم نطق چرچیل راگوش کنم.چرچیل ازشنیدن این سخن به قدری خوشحال شدکه یک اسکناس ده شلینگی که معادل دوبرابرکرایه بود,به وی انعام داد.راننده تاکسی تاپول رادید,هیجان زده شدوگفت:چرچیل کیه آقاصبرمی کنم تاشمابیایید!!!!!.
ممنون ازنظرتون وخوشحالم که دوس داشتید!
الینااحتشام
خخخخ واقعن خنده دار بود.این چرچیل همیشه خاطراتش خنده داره
راستی الینا خانم.سعی کنید برای هر مطلب یع عکس متناسب با حال و هوای همون مطلبتون بزارید.مثلا عکس از گوگل براای همین داستان چرچیل بزارید یا هر عکس طنزی که بیشتر جذابیت ببخشه.مرررسب
ممنون گنجینه مهربانی
حتما سعی می کنم ازنظرتون استفاده کنم.
موفق وشادباشید
الینااحتشام
یه حرف حساب
این قالب وبلاگتو تنظیم کن حداقل 12 پست جابشه هرشماره 2یا3تاپست بیشترنیست خداقوت
سلام
ممنون ازحرف حساب حسابی تون واین که به وبلاگم آمدیدونظرگذاشتید
من به خاطراین که خواننده خسته نشه دربرابریک صفحه طولانی این کاروکردم وصفحات تقریبازودبارگذاری بشه.دراین وبلاگ داستان های جالب نوشتم که امیدوارم خوشتون بیاد.البته مطالب جالب دیگری هم دروبلاگم هست.ممنون ازنظرشما.
موفق باشید
الینااحتشام