یک برنامه نویس و یک مهندس در مسافرتی طولانی کنار یکدیگر در هواپیما
نشسته بودند. برنامه نویس رو به مهندس کرد و گفت: «مایلید با همدیگر بازی کنیم؟» مهندس که می خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست
و رویش را به طرف پنجره گرداند. برنامه نویس دوباره گفت: «بازی سرگرم کننده ای
است. من از شما یک سؤال می پرسم و اگر شما جوابش را نمی دانستید 5 دلار به من
بدهید. بعد شما از من یک سؤال می کنید و اگر من جوابش را نمی دانستم 50 دلار به
شما می دهم.» این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه نویس
بازی کند. برنامه نویس نخستین سؤال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»
مهندس بدون این که کلمه ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه نویس
داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتی از تپه بالا می رود 3 پا
دارد و وقتی پایین می آید 10 پا دارد؟» برنامه نویس نگاه تعجب آمیزی کرد و سپس به
سراغ رایانه قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آن
گاه از طریق مودم بی سیم رایانه اش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه
کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز به درد بخوری پیدا نکرد و ....
بالاخره بعد از سه ساعت،
مهندس را از خواب بیدار کرد و 50 دلار به او داد. مهندس مؤدبانه 50 دلار را
گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه نویس بعد از کمی
مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سؤالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون آن که
کلمه ای بر زبان بیاورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را
برگرداند و خوابید