حرف حساب

حرف حساب

دراین وبلاگ فقط حرف حساب گفته می شود,حرف حساب دارین بفرمایین!
حرف حساب

حرف حساب

دراین وبلاگ فقط حرف حساب گفته می شود,حرف حساب دارین بفرمایین!

خدا هست

مردی برای اصلاح سر وصورتش به آرایشگاه رفت . در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.آنها درباره ی موضوعات مطالب مختلف صحبت کردند.وقتی به موضوع خدا رسیدند آرایشگر گفت : من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.

مشتری پرسید : چرا باور نمی کنی ؟

آرایشگر پاسخ داد : کافیست تا به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد . به من بگو ، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟بچه های بی سرپرست پیدا می شد ؟ اگر خداوند وجود می داشت ، نباید درد ورنجی وجود داشت . نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیز ها وجود داشته باشد .

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد ، چون نمی خواست جر وبحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد ومشتری از مغازه بیرون رفت .

به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد ، در خیابان مردی دید با مو های بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده . ظاهرش کثیف ژولیده بود .

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت : می دانی جیست ، به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند .

آرایشگر با تعجب گفت :چرا چنین حرفی می زنی ؟ من اینجا هستم ،من آرایشگرم. من همین الان مو های تو را کوتاه کردم .

مشتری با اعتراض گفت :نه آرایشگرها وجود ندارند ، چون اگر وجود داشتند ، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است ، با موی بلند وکثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد .

آرایشگر گفت : نه بابا آرایشگرها وجود دارند !موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.

مشتری تایید کرد :دقیقاً ! نکته همین است .

 خداوند هم وجود دارد ! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند . برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.