پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند
هنگام مراسم خوشامدگویی
رئیس اداره گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و
می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین
فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید."
آدمخوارها قول دادند که
با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره
به آنها سر زد و گفت: "می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید. من از همه شما
راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما ناپدید شده است. کسی از شما می داند که چه
اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی
اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره
رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو
خورده؟"
یکی از آدمخوارها با
اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت:
"ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم
و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند نخورید
همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود .
نوبت به او رسید :«دوست داری روی زمین چه کاره بشی ؟»
گفت :«می خواهم به دیگران یاد بدهم .»پذیرفته شد .
چشمانش را بست .دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده است .
با خود گفت :«حتماً اشتباهی رخ داده . من که این را نخواسته بودم.»
سالها گذشت . روزی داغی اره را روی کمر خود احساس کرد.
با خود گفت :«و این چنین عمر من به پایان رسید ومن بهره ی خود را از زندگی نگرفتم .»
با فریاد غمباری سقوط کرد . با صدایی که از روی تنش بلند می شد به هوش آمد.
حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود
معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه ی جهان را فهرست وار بنویسند .
دانش آموزان شروع به نوشتن کردند .
معلم نوشته ها را جمع آوری کرد . با آنکه همه یکی نبودند ، اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند : اهرام مصر ، دیوار بزرگ چین ، تاج محل ، کانال پاناما ، کلیسای سنت پیتر و... .
در میان نوشته ها کاغذ سفیدی به چشم می خورد . معلم پرسید:«این کاغذ سفید مال چه کسی است؟» یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد.
معلم پرسید«دخترم تو چرا چیزی ننوشتی ؟ »
دخترک جواب داد:عجایب موجود در جهان خیلی هستند و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم .
معلم گفت : بسیار خوب ، هر چه در ذهنت است بگو ، شاید بتوانم کمکت کنم .!
در این هنگام دخترک مکثی کرد و گفت : به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از :لمس کردن ، چشیدن ، دیدن ، شنیدن ، احساس کردن ، خندیدن وعشق ورزیدن .
پس از شنیدن سخنان دخترک ، کلاس در سکوتی محض فرو رفت.
آری عجایب واقعی همین نعمت هایی هستند که ما آن ها را ساده و معمولی می انگاریم وبه سادگی از کنارشان عبور می کنیم.